جدول جو
جدول جو

معنی طال بقا - جستجوی لغت در جدول جو

طال بقا
(لَ بَ)
جملۀ دعائی مأخوذ از جملۀ عربی ’طال بقائه’. یعنی زندگانی او دراز باد یا جاودان باد. و فارسی زبانان هاء ضمیر آن را حذف کنند و طال بقا گویند و آن را در درود گفتن و آفرین خواندن و ثناگوئی به کار برند: و در ضیافت دولت طفیلیان مملکت را مرحبائی و طال بقائی شنوانیده آید. (سندبادنامه ص 35).
تا نیاید وحی ز او غرّه مباش
تو بدان گلگونۀطال بقاش.
مولوی.
ثنا و طال بقا هیچ فایده نکند
که در مواجهه گویند راکب و راجل.
سعدی
لغت نامه دهخدا
طال بقا
زندگی او دراز باد
تصویری از طال بقا
تصویر طال بقا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ)
یا راح بقا، نوایی است از موسیقی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان سردرود بخش رزن شهرستان همدان که در 12 هزارگزی شمال باختر قصبۀ رزن کنار راه اتومبیل رو رزن به دمق واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 102 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات دیمی و مختصر انگور و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان قالی بافی و راهش اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(خوَدْ / خُدْ تَ)
آفرین و درود گفتن. ثنا خواندن: چون عشق را مرحبا زدی حوادث را طال بقا باید زد. (سند بادنامه ص 140).
ور غلام هندوئی آرد وفا
دولت او میزند طال بقا.
مولوی
لغت نامه دهخدا
غرامت جنگی، خسارتی که در هر نوع منازعه پرداخت شود
فرهنگ گویش مازندرانی